- داغ خوردن (بَ نِ/ نَ دَ)
داغ شدن. دارای داغ گشتن. اثر داغ یافتن عضوی
معنی داغ خوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به هم برخوردن، تصادف کردن، مصادف شدن، رو به رو شدن، برای مثال بیامد که خواهد ز گردان نبرد / نگهبان لشکر بدو بازخورد (فردوسی - ۴/۳۱)
کنایه از رنج و سختی بردن، غصه خوردن، برای مثال لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می خوری (سلمان ساوجی - لغت نامه - مار خوردن)
تاب برداشتن، پیچ و خم پیدا کردن، پیچیدن
در تاب نشستن و تاب بازی کردن
در تاب نشستن و تاب بازی کردن
(پَ / پِ رَ تَ)
لغت نامه دهخدا
فریب خوردن:
تا کی دغا خورم ز تو ای بی وفا برو
بگذاشتم به مدعیان مدعا برو.
ظهوری (از آنندراج)
تا کی دغا خورم ز تو ای بی وفا برو
بگذاشتم به مدعیان مدعا برو.
ظهوری (از آنندراج)
(تِ رَ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
خوردن دوغ. آشامیدن دوغ:
چون نمایی مستی ای تو خورده دوغ
پیش من لافی زنی آنگه دروغ.
مولوی.
، سهو شدن و خطا کردن. (ناظم الاطباء). غلط خوردن. (از آنندراج)
چون نمایی مستی ای تو خورده دوغ
پیش من لافی زنی آنگه دروغ.
مولوی.
، سهو شدن و خطا کردن. (ناظم الاطباء). غلط خوردن. (از آنندراج)
خوردن نان اکل خبز، غذاخوردن طعام خوردن: پس خوان سالاران بیامدند و خوان بنهادندونان بخوردند، ارتزاق کردن: دو برادر بودندیکی خدمت سلطان کردی ودیگری بسعی بازوان نان خوردی
خوردن مار، رنج و سختی بردن غم و غصه خوردن: لعل روان ز جام زر نوش و غم جهان مخور زین فلک ز مردی بهر چه مار میخوری ک (سلمان ساوجی رشیدی فر نظا)
سیلی خوردن کشیده خوردن: (همچو دزدان بکنب بسته ای آونگ دراز دزدنی چوب خورد کاج خورد مسخره نی) (سوزنی در لغز طبل)
سیلی خوردن کشیده خوردن: (همچو دزدان بکنب بسته ای آونگ دراز دزدنی چوب خورد کاج خورد مسخره نی) (سوزنی در لغز طبل)
تاثیر کردن باد در بدن شخص، در معرض هوا قرار گرفتن، تاب خوردن برارجوحه نشستن و بازی کردن
